گروه نرم افزاری آسمان
صفحه اصلی
کتابخانه
دیوان مولوی
غزليات
غزل شمارهٔ ۲۰۰۴
شیرمردا تو چه ترسی ز سگ لاغرشان
برکش آن تیغ چو پولاد و بزن بر سرشان
چون ملک ساخته خود را به پر و بال دروغ
همه دیوند که ابلیس بود مهترشان
همه قلبند و سیه چون بزنی بر سر سنگ
هین چرا غره شدستی تو به سیم و زرشان